عبور از پاییز
عنوان:
عبور از پاییز
کد کالا:
از متن کتاب
چانهام را با دستش گرفت و سرم را بلند کرد.
– حواست هست چند وقته تو چشمام نگاه نکردی؟
سرم را عقب کشیدم و برای فرار از سوالش گفتم:
– نگران هاله نباش من مطمئنم اون خیلی خوشبخت میشه
آهی کشید و سرش را پایین انداخت.
– هاله! ... تو همیشه خوب بلدی بحث عوض کنی
سکوت کردم. همانطور که تکیه اش را به مبل داده بود بدون اینکه نگاهم کند گفت:
– پریچهر من خسته شدم
با نگرانی و لکنت پرسیدم:
– از ... من؟
حسام با تاسف سرش را تکان داد که دلیلش را نفهمیدم.
– گاهی وقت ها فکر میکنم تو من رو اصلا نشناختی! ... از تو نه. از دروغ گفتن خسته شدم... از دروغ گفتن به تو... به خودم
باز هم سکوت کردم. نه اینکه حرفی نداشته باشم جرئت باز کردن دهانم را نداشتم. از عاقبت این بحث که نمیدانستم به کجا ختم خواهد شد وحشت داشتم. میترسیدم چیزی بگویم و کار را بدتر خراب کنم. حسام پرسید:
– نمی خوای چیزی بگی؟
- چی بگم؟
به سمتم برگشت.
– تو فکر میکنی ما اشتباه کردیم؟
با ترس گفتم:
– پشیمونی؟
پشیمان بود!
نویسنده:شابک:9786006893099
نوبت چاپ:سوم
ناشر:آرینا
قطع کتاب:رقعی
نوع جلد:شمیز
تعداد صفحه:640
تیراژ:500